جدول جو
جدول جو

معنی پیشه ور شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشه ور شدن
(هََ)
پیشه کار شدن. احتراف. (تاج المصادر بیهقی). اشتغال به پیشه. کاسب و صنعتگر و صاحب حرفه شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ نُ / نِ / نَ دَ)
واقف شدن. مطلع گشتن. بینا گشتن. اطلاع یافتن. اطلاع. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) (المصادر) (تاج المصادر بیهقی). عثر. عثور. (تاج المصادر) (ترجمان القرآن) (دهار). التقاط، آگاه و دیده ور شدن به چیزی بی جستجو. (منتهی الارب).
- دیده ور شدن بر کسی، اوفی علیه، اشرف علیه. (زمخشری) :
من چشم ازو چگونه توانم نگاهداشت
کاول نظر بدیدن او دیده ور شدم.
سعدی.
پدرت مرد و با خبر نشدی
مادرت رفت و دیده ور نشدی.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشه ورشدن
تصویر پیشه ورشدن
پیشه کار شدن اشتغال ورزیدن به پیشه صاحب حرفه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیده ور شدن
تصویر دیده ور شدن
نظر انداختن (چنانکه باید)، درک کردن اطلاع یافتن
فرهنگ لغت هوشیار